چهارشنبه

زنگی نامه usher + عکس






آشر ریموند چهارم (به انگلیسی: Usher Raymond IV) (متولد ۱۶ اکتبر ۱۹۷۸) که با نام آشر معروف است بازیگر و خواننده آمریکایی می باشد.
آشر همچنین با لقب شاهزاده آر اند بی شناخته می شود.

او شهرتش را در اوایل ۱۹۹۰ و بعد از آن با انتشار آلبومهای راه من (۱۹۹۷) و ۸۷۰۱ (۲۰۰۱) به دست آورد. او در ادامه موفق به انتشار آلبوم اعترافات (۲۰۰۴) کرد که بیش از ده میلیون نسخه از آلبوم در آمریکا فروش رفت که با فروشی بیش از ۲۰ میلیون نسخه یکی از پر فروش ترین آلبومهای جهان شناخته شده است. تا به امروز ۴۵ میلیون نسخه از آلبومهای او در سراسر جهان فروخته شده است و همچنین او برنده هفت جایزه گرمی نیز شده. در سال ۲۰۰۸ در لیست منتشر شده از طرف مجله بیلبورد در مورد ۱۰۰ هنرمند موفق نام او در رتبه ۲۱ قرار داشت. همچنین وی ۱۱ آهنگ نامبر وان در سراسر جهان دارد و تاکنون ۲۳.۵ میلیون نسخه از آلبومهای او در آمریکا فروش رفته است که یکی از پر فروش ترین خواننده های امریکا محسوب میشود. در سال ۲۰۱۰ تک آهنگ OMG بیش از ۷ میلیون نسخه به فروش رسید و یکی از موفق ترین تک آهنگ های سال ۲۰۱۰ محسوب میشود.

آشر در ۱۴ اکتبر سال ۱۹۷۸ در دالاس تگزاس به دنیا آمد. پدر او در زمانی که آشر یک ساله بود او را ترک کرد. او در کودکی به عنوان یکی از اعضای گروه کر کلیسا بود. همچنین آشر معادل هادی در زبان فارسی و عربی میباشد.

البوم های usher :

آشر (۱۹۹۴)

راه من (۱۹۹۷)

۸۷۰۱ (۲۰۰۱)

اعترافات (۲۰۰۴)

اینجا ایستادهام (۲۰۰۸)

ریموند در برابر ریموند (۲۰۱۰)

دوشنبه

Hurricane

ترجمه آهنگ  Hurricane  از گروه 30seconds to mars از آلبوم this is war 


Hurricane
طوفان


no matter how many times did you told me you wanted to leave
مهم نيست چند بار بهم گفتي كه مي خواي تركم كني

no matter how many breaths that you took you still couldn't breath
مهم نيست نفس چند نفر رو گرفتي تو هنوز نمي توني نفس بكشي

No matter how many nights that you lie wide awake to the sound of the poison rain
مهم نيست چند شب خوابيدي و با صداي باران سمي برخاستي

Where did you go? Where did you go? Where did you go?
كجا رفتي ؟ كجا رفتي ؟ كجا رفتي ؟


As days go by, the night's on fire
همچنان كه روزها مي گذرند ، شب در آتش است

Tell me would you kill to save a life?
بگو حاضري بكشي تا يك زندگي رو نجات بدي؟

Tell me would you kill to prove you're right?
بگو حاضري بكشي تا ثابت كني كه حق با توست ؟

Crash, crash, burn, let it all burn
بشكن، بشكن، بسوزان، بذار همه چيز بسوزد

This hurricane's chasing us all underground
اين طوفان در زيرزمين همه ي مارا در بر خواهد گرفت

No matter how many deaths that I die I will never forget
مهم نيست كه چندين بار مردم، هرگز فراموش نخواهم كرد

13No matter how many lies that I live I will never regret
مهم نيست كه بخاطر چند دروغ من زندگي ميكنم و پشيمان نيستم


There is a fire inside of this heart in a riot about to explode into flames
مهم نيست كه چند آتش درون اين قلب وجود دارد كه با شورش به انفجار و شعله تبديل شود

Where is your god? Where is your god? Where is your god?
خداي تو كجاست ؟ خداي تو كجاست ؟ خداي تو كجاست ؟

Do you really want?
تو واقعا مي خواي ؟

1Do you really want me?
تو واقعا منو مي خواي ؟

1Do you really want me dead?
تو واقعا مي خواي من بميرم ؟

Or alive to torture for my sins?
يا زنده ميخواي تا بخاطر گناهام شكنجه بشم ؟

Do you really want?
تو واقعا مي خواي ؟

Do you really want me?
تو واقعا منو مي خواي ؟

Do you really want me dead?
تو واقعا مي خواي من بميرم ؟

Or alive to live the lie?
يا زنده ميخواي تا زندگي كنم با دروغ ؟

Tell me would you kill to save a life?
به من بگو حاضر بكشي تا يك زندگي رو نجات بدي ؟

Tell me would you kill to prove you're right?
به من بگو حاضري بكشي تا ثابت كني كه حق با توست ؟

Crash, crash, burn, let it all burn
سقوط كن، سقوط كن، بسوز ، بزار همه اش بسوزه

This hurricane's chasing us all underground
اين طوفان همهي ما را شكار ميكند در زيرزمين

The promises we made were not enough
قولي كه ما داديم كافي نبود

(Never play the game again)
هيچ بازي اي رو ديگر شروع نكن

The prayers that we have prayed were like a drug
دعاهايي كه مي مي كرديم شبيه ماده مخدر بود

(Never gonna help me here)
هيچ وقت به من اينجا كمك نكن

The secrets that we sow we'll never know
رازهايي كه ما بوجودشون آورديم چيزي ازشون نمي دانيم

(Never sing a song a second time)
هيچ وقت يك آهنگ رو براي دومين بار نخون

The love we had, the love we had
عشقي كه ما داشتيم، عشقي كه ما داشتيم

We had to let it go
بايد بذاريم بره

(Never giving in again, never giving in again)
هيچ وقت برش نگيردونيم ، هيچ وقت برش نگيردونيم

Tell me would you kill to save a life?
به من بگو حاضر بكشي تا يك زندگي رو نجات بدي ؟

Tell me would you kill to prove you're right?
به من بگو حاضري بكشي تا ثابت كني كه حق با توست ؟

Crash, crash, burn, let it all burn
سقوط كن، سقوط كن، بسوز ، بزار همه اش بسوزه

This hurricane's chasing us all underground
اين طوفان همهي ما را شكار ميكند در زيرزمين

Do you really want?
تو واقعا مي خواي ؟

Do you really want me?
تو واقعا منو مي خواي ؟

Do you really want me dead?
تو واقعا مي خواي من بميرم ؟
Or alive to torture for my sins?
يا زنده ميخواي تا بخاطر گناهام شكنجه بشم ؟

Do you really want?
تو واقعا مي خواي ؟
Do you really want me?
تو واقعا منو مي خواي ؟

Do you really want me dead?
تو واقعا مي خواي من بميرم ؟
Or alive to live the lie?
يا زنده ميخواي تا زندگي كنم با دروغ ؟
 

جمعه

فراماسون

فراماسونری چیست؟ 

 کلمه ی ماسون (mason) یعنی بنّا، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد. ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند. کسی که عضو فراماسونری است، ماسون ی فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نام دارد. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود، کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف و افشای اسرار آنها شوند. همه ی این افراد متفق الرأی هستند که: «مسئله از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.» 

فلسفه فراماسونری

خاستگاه فراماسونری اصول اعتقادی الحادی است. مفاهیم و علائم پنهان آن، این موضوع را مورد تأیید قرار می‌دهند. به همین سبب اصول آن با مذاهب توحیدی در تعارض است. «مایکل هاوارد»، مورخ آمریکایی در نوشته محرمانه‌ای که مخصوص ماسون‌های عالی‌رتبه است می‌نویسد:

چرا مسیحیت منتقد فراماسونری است؟ پاسخ این سؤال در «رموز» فراماسونری نهفته است. اگر این رموز در دسترس عموم قرار گیرد برای کسانی که از فلسفة آن مطلع نیستند قابل درک نخواهد بود. در حقیقت احتمال اینکه بسیاری از اعضای لژها نیز معنای رموز را درک کنند، پایین است. در محفل درونی فراماسونری، درمیان کسانی که به درجات بالای سازمان رسیده‌اند، ماسون‌هایی وجود دارند که خود را وارثان سنت کهن و متعلق به دوران پیش از میلاد می‌دانند که از اعصار پیشین به تواتر به آنها منتقل شده است.
ماسون‌های عالی‌رتبه دانش خاص خود را از سایر اعضا مخفی نگه می‌دارند.
 ماسون اعظم، «نکدت اجران» در این باره می‌نویسد:
بعضی ماسون‌ها گمان می‌کنند فراماسونری نوعی سازمان نیمه‌مذهبی ـ نیمه‌خیریه است که در آن می‌توانند ارتباطات اجتماعی پسندیده داشته باشند و لذت ببرند. عده‌ای دیگر فکر می‌کنند هدف فراماسونری این است که انسان‌های خوب را خوب‌تر کند. باز عده‌ای گمان می‌کنند فراماسونری محل شخصیت‌سازی است. به طور خلاصه کسانی که با نحوه خواندن و نوشتن زبان خاص ما آشنا نیستند، معنای نمادها و تماثیل را به این شکل درک می‌کنند.
فراماسونری و اهداف آن برای آن عده اندکی از ماسون‌ها که قادرند عمیقاً در آن وارد شوند کاملاً متفاوت است. فراماسونری یعنی دانش فاش شده، آغاز و تولد دوباره؛ یعنی واگذاردن راه و رسم زندگی کهنه و ورود به یک زندگی جدید باشکوه‌تر و اصیل‌تر … در پس رمزگرایی ساده و ابتدایی فراماسونری، دسته‌ای مکاشفات قرار دارند که به ما کمک می‌کنند به زندگی روحانی و عالی دست یابیم و به رموز هستی خود پی ببریم. بنابراین در این زندگی روحانی، دستیابی به روشنگری ماسونی امکان‌پذیر می‌شود. تنها در این صورت است که می‌توان به طبیعت و شرایط رشد و تکامل در آن پی برد.

ماده‌انگاری در منابع ماسونی

«سلامی ایشینداغ» در کتاب خود با عنوان الهاماتی از فراماسونری می‌نویسد:
 کل فضا، اتمسفر، ستارگان، همة موجودات زنده و غیرزنده از اتم ساخته شده‌اند. بشر جز اجتماعِ اتفاقیِ اتم‌ها نیست. موازنة جریان الکتریسیته میان اتم‌ها، بقای موجودات زنده را تضمین می‌کند. با از میان رفتن این توازن می‌میریم، به خاک بازمی‌گردیم و به اتم‌ها تبدیل می‌شویم. یعنی ما همه از ماده و انرژی ساخته شده‌ایم و به ماده و انرژی بازمی‌گردیم. گیاهان از اتم‌های ما استفاده می‌کنند و همة موجودات، از جمله ما انسان‌ها از گیاهان استفاده می‌کنیم. همه چیز یک ماهیت دارد، اما چون مغز ما از سایر موجودات تکامل یافته‌تر است، صاحب هوشیاری و شعور است. اگر به نتیجه روان‌شناسی تجربی نظر کنیم درمی‌یابیم آزمایش سه‌گانه احساسات، ذهن و قوة اراده نتیجة کارکرد متوازن سلول‌های قشایی مغز و هورمون‌هاست.
… علم اثبات‌گرا پذیرفته است که هیچ چیز از هیچ به وجود نیامده و هیچ چیز نابود نمی‌شود. در نتیجه می‌توان گفت نیازی نیست بشر نسبت به هیچ نوع قدرتی احساس قدرشناسی و تعهد کند. جهان مجموعة انرژی است که نه آغازی دارد و نه پایانی. در این مجموعه همه چیز متولد می‌شود، نمو می‌کند و می‌میرد، اما مجموعه هیچ‌گاه نابود نمی‌شود. تنها اشیا تغییر می‌کنند و تبدیل می‌شوند. حقیقتاً چیزی به نام مرگ و زوال وجود ندارد؛ فقط تغییر و تبدیل دائمی حاکم است. نمی‌توان چنین سؤال بزرگ و راز جهانی را به کمک قوانین علمی تشریح کرد. توضیحات غیرعلمی نیز چیزی جز توصیفات خیالی، تعصبات و عقاید باطل نیستند. بر مبنای منطق و علم اثبات‌گرا، صرف‌نظر از جسم مادی، روحی وجود ندارد.
نظریات بالا را می‌توانید در کتب متفکران ماده‌گرایی چون مارکس، اِنگلس، لنین، پولیتزر، ساگان و مانِد بیابید.
 ایشینداغ چنین ادامه می‌دهد:
می‌خواهم بعضی اصول و حقایق مورد تأیید فراماسون‌ها را به اختصار بیان کنم: براساس اصول ما حیات از یک سلول آغاز می‌شود و در نتیجه تغییر شکل و نمو سلول انسان به وجود می‌آید. ماهیت و هدف این وجود را نمی‌توان درک کرد. زندگی از آمیزش ماده و انرژی آغاز می‌شود و به آن خاتمه می‌یابد. اگر معمار بزرگ کائنات را به عنوان حقیقتی والا، افق بی‌پایان خوبی و زیبایی، اوج تکامل و عالی‌ترین مقام و کمال مطلوب انسان بپذیریم و اگر آن را مجسم نکنیم، شاید خود را از تعصب درامان نگه داشته باشیم.
ماسونی که تحت تعلیم این اصول و عقاید قرار گرفته وظیفه دارد مردم را تربیت کند … و به نیابت از مردم و حتی بدون تمایل آنها کار خود را انجام دهد.

روح و جهان آخرت: 

ماسون‌ها رستاخیز پس از مرگ را در افسانة استاد حیرام به صورت نمادین می‌پذیرند. این رستاخیز نشان می‌دهد حقیقت همیشه بر تاریکی و مرگ غلبه دارد. فراماسونری به مسئلة روح اهمیتی نمی‌دهد. در فراماسونری، رستاخیز پس از مرگ یعنی به میراث گذاردن بعضی امور مادی و معنوی به انسان‌ها. کسانی که توانسته‌اند در این زندگی کوتاه و فریبنده نام خود را جاودانه کنند، موفق شده‌اند و با ماندگار ساختن نام خود به دنبال شادمان کردن انسان‌ها و تضمین دنیایی مادی‌تر بودند. هدف آنان بالا بردن انگیزه‌های انسانی بوده است که بر زندگی انسان‌های زنده مؤثرند… . انسان‌هایی که طی قرن‌ها ابدیت را می‌طلبند، با اعمال، خدمات و اندیشه‌های خود به آن می‌رسند و… این به زندگی آنان معنا می‌بخشد.
 چنانچه تولستوی گفت: «در آن هنگام، بهشت همین جا بر روی زمین برپا می‌شود و مردم به بهترین صورت ممکن کامیاب می‌شوند.6
 ایشینداغ در مقالة پیشین چنین نوشت:
باوری وجود دارد بر این مبنا که از دو نیروی سازندة انسان: جسم و روح جسم می‌میرد اما روح باقی می‌ماند و به جهان ارواح می‌رود، در آنجا به حیات خود ادامه می‌دهد و به فرمان خداوند در جسم دیگری حلول می‌کند. این باور با مفاهیم تغییر و تبدیل مورد قبول ما سازگار نیست. نظرات فراماسونری را می‌توان چنین تشریح کرد: پس از مرگ تنها خاطرات و دست‌یافت‌های شما به جای می‌ماند. این نظریة فیلسوفانه و مبتنی بر اصول منطق است. باورهای مذهبی دربارة جاودانگی روح و رستاخیز با اصول منطق سازگار نیستند. ما اصول فکری خود را از نظام‌های فلسفی عقل‌گرا گرفته‌ایم، در نتیجه پاسخ این سؤال را با مفاهیمی متفاوت و نه با مفاهیم مذهبی می‌دهیم.

ماتریالیسم ماسونی: خدا انگاری ماده

برای تولید یک شیء مادی اتم‌ها ترکیب خاصی به خود می‌گیرند. روح هر اتم نیروی تولیدکنندة این نظام است. چون روح عامل هوشیاری است، هر شیء هوشمند بوده و به نسبتی از هوشمندی برخوردار است. انسان، حیوان، باکتری و مولکول هر یک به نسبتی هوشمندند.
این باور ماتریالیستی فراماسون‌ها نمود عقیده‌ای به نام «جاندار پنداری» است که هر شیء را در طبیعت (کوه، آب، باد و غیره) صاحب روح خاص و هوشیاری می‌پندارد. ارسطو، فیلسوف یونانی این نوع باور را با ماده‌انگاری (عقیده به اینکه ماده خلق نشده و مطلق است) ترکیب نمود. این باور به الحاد معاصر مبدل شده است. به عقیدة ماسون‌ها توازن و نظم موجود در نظام عالم نتیجه مادة است. در مقاله‌ای با موضوع «تکامل زمین» می‌خوانیم:
فرسودگی چنان ضعیف صورت می‌گیرد که می‌توان گفت حالت کنونی زمین در نتیجة هوشمندی پنهان ماگما (مایع درون هسته زمین) پدید آمده است. اگر این‌گونه نبود آب در گودال‌ها انباشته نمی‌شد و تمام زمین را آب فرا می‌گرفت.

همچنین در مقاله دیگری چنین ادعا شده است:


آغاز حیات بر روی کرة زمین هنگامی بود که یک سلول به وجود آمد. این سلول بلافاصله به حرکت درآمد و بر اثر انگیزشی مؤثر و متمردانه به دو بخش تقسیم شد و این راه را تا بی‌نهایت ادامه داد. اما سلول‌های تقسیم شده قادر به ادراک هدفی برای سرگردانی خود نبودند و گویی به دلیل ترس از این سرگردانی و تحت تسلط نیروی غریزی حفظ بقا، با یکدیگر به فعالیت پرداختند، به هم پیوستند و به صورت هماهنگ، دموکراتیک و فداکارانه به خلق اندام‌های حساس و حیاتی اقدام نمودند.
در مقاله‌ای با عنوان «تفکراتی پیرامون تکامل همبستگی از دیدگاه علمی» می‌خوانیم:
از دیدگاه مادی و تعامل مادة موجودات زنده، همة گیاهان، حیوانات، میکروب‌های مفیدی که در زمین زندگی می‌کنند و انسان‌ها، هماهنگی اسرارآمیزی دارند. این هماهنگی از سوی طبیعت مادر ترتیب داده شده. آنها پیوسته درگیر نوعی همکاری و انسجام مؤثر هستند. بار دیگر تصریح می‌کنم فراماسونری هر نوع جنبش روان‌شناسی ـ اجتماعی را که به رفاه، صلح، امنیت و شادی و به طور خلاصه هر نوع جنبشی که در طریق اومانیسم و اتحاد جهانی بشر گام بردارد، عامل پیش‌برد آرمان‌های خود می‌داند و از آن حمایت می‌کند.
مهم‌ترین نیروی پیش برنده آرمان‌های فراماسونری نظریة تکامل است که حامی نوین ماتریالیسم و اومانیسم به شمار می‌رود.

 منشأ فراماسونری

 فراماسونری عمده ی تعلیمات خود را از حکومت مصر باستان کسب کرده است، هر چند تعالیم اندکی نیز از بقیه ی حکومت های الحادی فراگرفته است.
 شواهدی که بر این مدعا صحه می گذارند، به قرار زیرند:
 1 – نقوش اهرام، مجسمه های ابوالهول و همچنین نوشته های هیروگلیف در سراسر لژها و نشریات ماسونی به چشم می خورد.
 2 – دعاهایی که فراماسون ها می خوانند، مملو از عبارات مصری است که در زمان فراعنه استفاده می شد. برای نمونه: (مَعَت نِب مِن آ، مَعَت بَ آ = بزرگ است استاد فراماسونری ، بزرگ است روح فراماسونری) 

 3 – یکی از نمادهایی که در فراماسونری کاربرد فراوان دارد، علامت و نماد « چشم جهان بین :All seeing eye » است که به صورت یک هرم و چشم در انتهای آن می باشد. این نماد مربوط به یکی از خدایان مصر باستان بوده است

 4 – « ستاره ی شش گوش » علامت و نماد بحث برانگیز فراماسونها.

 این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود » یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد هم جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی مصر باستان ساخته شده است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه های ماه و خورشید و…. است. البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. برای مثال در تفکر مصر باستان، از امتزاج قدرت خدایانIsis و Osiris، تعادل در عالم خلقت ایجاد شده است

 5 – علامت آنخ (Ankh) که نماد Isis است و در لژهای ماسونی به کار می رود.این علامت امروزه به عنوان سمبل جنس زن و نشانه ی فمینیست ها (Feminists) نیز به کار می رود.

6 – ستون سنگی با نوک هرمی (Obelisk): این نماد که نماد زایندگی و باروری در مصر باستان بوده است، در بناهای ماسونی متعددی به کار رفته است.
توجه کنید که Obelisk ها دقیقاً به شکل فوق می باشند و به صورت ستون سنگی منشوری شکل هستند که سطح مقطع مربعی دارند و در انتهای آن ها نیز همیشه هرم وجود دارد. بنابراین بناهایی که ویژگی های فوق را نداشته باشند، Obelisk محسوب نمی شوند. برای درک بهتر این مطلب به اشکال زیر توجه فرمایید:


نحوه ی اوج گیری فراماسونری

همان گونه که دیدیم، منشاء فراماسونری به زمان مصر باستان و فراعنه باز می گردد. سؤالی که مطرح می شود این است که چگونه این تعالیم به آمریک و اروپای این دوران راه پیدا کرد و چگونه اوج گرفت؟


 با مرور در سیر فراماسونری خواهیم دید که عامل گسترش، بنی اسرائیل بوده است. ترتیب وقایعی که به اوج گیری فراماسونری منجر شدند، عبارتند از :

 1 – افول قدرت مصر و نابود شدن فرعون به دنبال رسالت حضرت موسی (ع).

 2 – مهاجرت بنی اسرائیل از مصر به فرمان خد به همراه حضرت موسی (ع) و ساکن شدن آنان در صحرای سینا.

 3 – گوساله پرستی بنی اسرائیل و سپس بازگشت مجدد به دین خدا: به دنبال تأخیر چند روزه ی حضرت موسی (ع) که برای دریافت پیام خدا، به کوه طور رفته بودند، بنی اسرائیل شروع به پرستش گوساله ی سامری کردند و حضرت موسی پس از بازگشت، این گوساله ر از بین بردند و بنی اسرائیل دوباره خداپرست شدند.

 4 – پس از درگذشت حضرت موسی(ع)، پیامبران دیگری نیز به سمت قوم بنی اسرائیل فرستاده شدند که هیچکدام قدرت حضرت موسی(ع) را نداشتند، در نتیجه قوم بنی اسرائیل به تدریج شروع به ترویج تعالیم ماسونی مصری کردند. در واقع عده ای از آنان قبلاً این تعالیم را در مصر فراگرفته بودند.

 5 – ترویج تعالیم ماسونی در بین بنی اسرائیل و اضافه شدن تعالیم شرک آمیز فلسطینیان باستان (نه اعراب فلسطینی) به تعالیم مصری و شکل گیری تعالیم مختلط با نام کابالا (Kabbalah=Cabbalah=Qabalah).

 6 – حکومت حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع) در اوج قدرت بنی اسراییل و توقیف وسایل جادوگری توسط حضرت سلیمان (ع).

 7 – وفات حضرت سلیمان (ع) و تهمت جادوگری به حضرت سلیمان (ع) از جانب مردم بنی اسراییل.

 8 – ادامه ی ترویج کابالا (Qabalah) توسط کاهنان معابد.

 9 – تسخیر اورشلیم به دست رومیان: به این ترتیب بنی اسرائیل توانائی حکومت بر خود را از دست دادند و تحت سلطه ی رومیان درآمدند.

 10 – ظهور حضرت عیسی(ع) و آزار رساندن یهودیان به ایشان.

 12 – فتح اورشلیم به دست ایرانیان.

 13 – باز پس گیری اورشیلم توسط رومیان.

 14 – فتح اورشلیم به دست مسلمانان. از آن پس نام آن شهر به « بیت المقدس » تغییر یافت.

 15 – جنگ های صلیبی و رد و بدل شدن بیت المقدس بین مسلمانان و صلیبیان.

 16 – در پی اشغال قدس توسط صلیبیان، بسیاری از شوالیه ها و سربازان در قدس ساکن شدند. عده ای از این شوالیه ها، مأمور نگهبانی از معابد مخصوصآً معبد موسوم به معبد سلیمان شدند که اینان شوالیه های معبد نامیده می شدند. در نتیجه ی این مجاورت و نزدیکی شوالیه ها ب کاهنان یهودی معبد موسوم به معبد سلیمان، آنان به تدریج تعالیم ماسونی را از یهود یاد گرفتند.

 17 – بازپس گیری بیت المقدس توسط مسلمانان و فرار صلیبیان و شوالیه های معبد به اروپا.

 18 – با فرار شوالیه های معبد، تعالیم ماسونی کابال توسط همین شوالیه ه به اروپا راه یافت.

 19 – به دلیل ماهیت تعالیم کابالا و مغایرت آنها با تعالیم کلیسا، واتیکان در صدد مجازات و مقابله با شوالیه های معبد برآمد و بسیاری از آنها را اعدام کرد.

 20 – مهاجرت شوالیه ها به اسکاتلند (در آن زمان پادشاه اسکاتلند از واتیکان تبعیت نمی کرد) و شروع ساخت اولین لژ فراماسونری مخفی در اروپا ب نام لژ « وال بیلدرز » یا « لژ کهن اسکاتلند » که امروزه نیز به فعالیت خود ادامه می دهد و از جمله قویترین و مهمترین لژها در اروپای امروز نیز می باشد.

 21 – آغاز فعالیت رسمی ماسون ها در اروپا با ساختن لژهای متعدد در قرن 18. با کم رنگ شدن نقش و قدرت مذهب در قرن 18، فراماسونه فعالیت رسمی خود ر آغاز کردند. به تدریج با کاهش سختگیری واتیکان و توسعه ی پروتستانیسم در اروپا، فراماسون ها فعالیت خود را افزایش داده و لژهای زیادی را در سراسر اروپا ساختند؛ البته تمام آداب و رسوم فراماسونها کماکان مخفی و پنهانی صورت می گرفت. زیرا تفکر اکثر مردم اروپا در آن زمان مذهبی بود و در صورت علنی شدن عقاید فراماسونری، حیات این لژها به خطر می افتاد.

 22 – با استقلال آمریکا در سال 1789، اولین دولت با ارکان ماسونی شکل گرفت.

 23 – تأسیس سازمان ملل متحد با آرمانهای ماسونی در سال 1945.

 24 – شکل گیری اسرائیل در سال 1948 به عنوان آخرین بازوی اجرایی فراماسونری.

 25 – در سیر تاریخی فراماسونری و روند پیشبرد اهداف، به سال 2006 می رسیم.و تشکیل حکومت نیل تا فرات سلیمان و استارت برای پروژه های (Apocalypse = آخرالزمان، و Armageddon = جنگی که صهیونیست ه ادع می کنند جنگ آخرالزمان است.) که این پروژه ها موقتاً!!!! ناتمام مانده است.

علامات و اعداد در فراماسونری

علاوه بر علاماتی که در قسمت های قبلی ذکر شد، علامات دیگر و اعداد خاصی مورد توجه فراماسون ها هستند که اکثر آنها نیز منشاء مصری دارند، هرچند علامت هایی نیز از دیگر عقاید الحادی ملل باستان از جمله آریایی های قدیم (نه دین زرتشت) ، شرق دور و… اقتباس شده اند.

مهمترین آنها عبارتند از:

در وسط این دو علامت، حرف G قرار گرفته است.(به اعتقاد فراماسونها، « Goat = بز » نماد شیطان است.
 نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که نشان دهنده ی اهمیت فوق العاده ی علامت چشم جهان بین در نزد ماسون ها می باشد.


2) ستاره ی 5 گوشه ی مع****** یا Baphomet.

 3) چلیپای شکسته (صلیب شکسته) ی Swastika: علامت شناخته شده ی هیتلر و نازی ها.
نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های ماسونی هم کاربرد دارد. در شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در بالای آن علامت صلیب شکسته، و در وسط آن ستاره ی شش گوش مشاهده می گردد که هم ستاره ی شش گوش و هم صلیب شکسته مورد تقدیس ماسون ها هستند.
 البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است.

 5) جمجمه و استخوان Bones) &Skull ).(39)

7) عدد 13.
عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است.فراماسون  در بسیاری از نماد های خود، تعداد اجزاء را 13 قرار می دهند.

 8) عدد 33.
همان طور که گفتیم در فراماسونری، صاحب درجه ی 33 بالاترین قدرت را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در علامت مربوط به یک گروه ماسونی شهر (Memphis) آمریک (که نام شهر باستانی Memphis مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است

ابزارهای فراماسونری

فراماسونری در طول تاریخ با تمام وجود، از همه ی قدرت و امکانات موجود برای رسیدن به مقاصد خود بهره برده است. بعد از نابودی حکومت مصر باستان، این عقیده به شکلی مخفی و رمزآلود ولی فعالی و پویا، در طی اعصار و قرون در بین جوامع خزیده است. از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 و همزمان با استقلال آمریکا، فراماسونری با این تفکر که دیگر در موضع قدرت قرار گرفته است، آهسته آهسته خود را از لایه های زیرین جوامع بیرون کشیده و بدون واهمه، نمادهای خود را عرضه نموده است؛ تا آنجا که در سالهای اخیر به دلیل قدرت فراوان، اعمال خود ر علنی تر کرده تا عده ای را با ترساندن از قدرت خود، به سمت خویش جذب کند و پایه های خود را مستحکم تر نماید.


 فراماسونری در طول تاریخ برای پیشبرد اهداف خود و مبارزه با ادیان، در دو جبهه ی کلی و مهم به فعالیت پرداخته است:

 1 – جبهه ی اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژیکی (که از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 به موفقیت نایل شده و از آن زمان جهان ر تحت تأثیر قرار داده است.) در این جبهه، نقش اصلی را کشورهای اسرائیل و آمریکا برعهده دارند .

 2 – جبهه ی فکری، عقیدتی و فرهنگی
 در جبهه ی عقیدتی، فراماسونری ب عناوین مختلف در دین های اسلام، مسیحیت و یهودیت نفوذ کرده است:
 اسلام: از طریق رواج بهائیت، بعضی از فرقه های عرفانی نوپ و فراماسونهای طیف Shriner، قصد تضعیف دین اسلام را داشته و دارد.

 مسیحیت: فراماسونری گروه هایی به نام اوانجلیکاله (نوانجیلی ها) را رواج داده که اهداف و اعمالشان هم جهت با عقاید فراماسون ها است و این گروه ها تا حد زیادی هم موفق بوده اند. فراماسونه در واتیکان و بعضی از فرقه های پروتستان هم نفوذ کرده اند. از این مطلب می توان نتیجه گرفت که مشکلات اخیر واتیکان با اسلام و کشورهای اسلامی نیز ناشی از همین موضوع می باشد.
 یهودیت : اکثر یهودیان بالاخص ساکنین اسرائیل جزء وابستگان تشکیلات ماسونی هستند . ارتباط یهود و فراماسونری ارتباطی دوطرفه است، یهود به رواج تعالیم ماسونی یا کابالا پرداخته و فراماسونری هم از یهود حمایت می کند.
 پس از ذکر اطلاعات مقدماتی پیرامون فراماسونری، به بررسی شواهد ارتباط کشور ها و گروه های مختلف با فراماسونری می پردازیم.

شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری

1 – برجسته ترین افرادی که بیانیه ی اعلان استقلال آمریکا را در سال 1776 میلادی امضا کردند، فراماسون بوده اند.اینان عبارتند از:

Benjamin Franklin-Thomas Jefferson-George Washington-John Adams

(البته در مورد جان آدامز نظره متفاوت است، ولی در مورد 3 تن دیگر، در ماسون بودنشان شکی وجود ندارد. نکته ی دیگر این که منظور از John Adams در این جا، John Adams پدر است، نه John Quincy Adams یا John Adams پسر.)

برجسته ترین امضا کنندگان بیانیه ی اعلان استقلال آمریک در سال 1776. (همگی آن ه ماسون بوده اند.)

George Washington که اولین رئیس جمهور آمریک بود، لقب استاد اعظم فراماسونری (بالاترین درجه و رتبه در فراماسونری ، و تقریباً همرده ی اسقف در مسیحیت و خاخام در یهودیت) داشت. در تصویر، جرج واشنگتن در یک لژ فراماسونری دیده می شود، در این عکس علامت گونیا و پرگار روی پیشبند وی دیده می شود و در بالای سرش علامت G (=Goatبز) نمایش داده شده است.

2– طرح های اولیه ارائه شده برای پرچم آمریکا، به وضوح دارای علامت ه و نمادهای فراماسونری بودند.از جمله چشم جهان بین ی چشم نورافشان، که به نظر می رسد به دلیل نوپا بودن آمریکا در آن زمان، مؤسسین آمریک از ریسک در این زمینه اجتناب کردند، زیرا به دلیل وجود جو مذهبی در مردم آن زمان، ممکن بود علایم واضح ماسونی، مردم را از نیات سیاستمداران آگاه نماید و بدین ترتیب، حکومت نوپای ماسونی آمریکا سرنگون گردد.

3– اکثر روسای جمهوری آمریکا در گروه های مخفی و ماسونی شامل Masonry، Freemasonry، Occult، Illuminati، Secret Society و … عضو بوده اند؛ به نحوی که 14 تن از آن ها تنها عضو فراماسونری بودند و قریب به همین تعداد نیز در گروه های Illuminati و … عضویت داشته اند. به جرأت می توان گفت که بالغ بر 95 – 90 در صد آنها عضو این گروه ها بوده اند و در این زمینه نیز اسناد و مدارک زیادی به دست آمده است. در این مورد هیچ تفاوتی بین جمهوریخواه ها و دموکرات ها وجود ندارد؛ حتی گهگاه ارتباط دموکراتها با لابی های صهیونیستی آمریکا مثل ایپک، قوی تر از جمهوریخواه ها بوده است.

 تنه چند رئیس جمهور آمریک قطعاً غیر ماسونی ی ضد ماسونی بوده اند که مهمترین آن ها عبارتند از:

 1 – Abraham Lincoln (ترور شد.)

 2 – Ulysses S .Grant (جزء روسای جمهور قدیم است.)

 3 – John F. Kennedy (ترور شد.) « کندی، تنها رییس جمهور کاتولیک آمریکا بوده است. »

روسای جمهور ضد ماسونی:

نکته ی مهم و بحث برانگیزی که جلب توجه می کند، این است که چر از بین 3 رئیس جمهور ضد ماسون ، 2 نفرشان ترور شدند در حالی که از بین روسای جمهور ماسون، کسی ترور نشده است؟!

  4– نحوه ی ساخت بناها و ساختمان های شهر واشنگتن (پایتخت آمریکا).

اولین ساختمان مورد بحث، پنتاگون (وزارت جنگ آمریکا) است. پنتاگون به شکل 5 ضلعی ساخته شده، که اگر اقطار آن را به هم وصل کنیم، ستاره ی پنج گوش در وسط آن به وجود می آید که نسبت به کاخ سفید، مع****** است و تشکیل Baphomet می دهد.


نحوه ی قرار گیری ساختمان های مهم دولتی و ماسونی از جمله کاخ سفید و کنگره (کاپیتول) نسبت به یکدیگر:

اگر کاخ سفید و میدانهای اطرافش را به هم وصل کنیم، نسبت به کاخ سفید، شکل ستاره ی 5 پر مع****** یا Baphomet به دست می آید. تصویر زیر که مطلب فوق ر نشان می دهد، توسط برنامه ی Google Earth تهیه شده است.

در این تصویر، نقشه ی اولیه ی واشنگتن دیده می شود. ب دقت در این نقشه خواهیم دید که طراحی خیابانها و میادین به گونه ای بوده است که نماد Baphomet در گوشه ای از آن رؤیت شود.
 .
7 – شاهد دیگر ماسونی بودن حکومت آمریکا، پرچم کنونی این کشور است که از 13 خط سفید و قرمز تشکیل شده است. (13 عدد خوش یمن ماسون ها است.) 



by:khatereh

پنجشنبه

This is war

ترجمه آهنگ this is war از گروه 30seconds to mars که خیلی قشنگه و یکی از بهترین آهنگ هایی هست که شنیدم




















A warning to the people

یه اخطار به مردم

The good and the evil

به خوبی و بدی

This is war

این جنگه

To the soldier, the civilian

به سرباز ها .... به مردم ...

The martyr, the victim

به شهیدها ... به قربانی ها ...

This is war

این جنگه

It's the moment of truth and the moment to lie

این لحظه ای است برای حقیقت و لحظه ای است برای دروغ

The moment to live and the moment to die

لحظه ای است برای زندگی کردن و لحظه ای است برای مردن

The moment to fight, the moment to fight, to fight, to fight, to fight

لحظه ای برای جنگیدن... لحظه ای برای جنگیدن ... جنگیدن... جنگیدن... جنگیدن...

To the right, to the left

به طرف راست ... به طرح چپ ...

We will fight to the death

ما تا مرگ خواهیم جنگید

To the Edge of the Earth

تا لبه ی زمین

It's a brave new world from the last to the first

این یه دنیای جدید شجاع است از آخر به اول

To the right, to the left

به طرف راست ... به طرح چپ ...

We will fight to the death

ما تا مرگ خواهیم جنگید

To the Edge of the Earth

تا لبه ی زمین

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است


A warning to the prophet, the liar, the honest

یه اخطار برای پیام آور... دروغگو... راستگو

This is war

این جنگه

To the leader, the pariah, the victim, the messiah

به فرمانده... منفور... قربانی....

This is war

این جنگه


It's the moment of truth and the moment to lie

این لحظه ای است برای حقیقت و لحظه ای است برای دروغ

The moment to live and the moment to die

لحظه ای است برای زندگی کردن و لحظه ای است برای مردن

The moment to fight, the moment to fight, to fight, to fight, to fight

لحظه ای برای جنگیدن... لحظه ای برای جنگیدن ... جنگیدن... جنگیدن... جنگیدن...

To the right

به طرف راست ...

To the left

به طرح چپ ...

We will fight to the death

ما تا مرگ خواهیم جنگید

To the edge of the earth

تا لبه ی زمین

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است

From the last to the first

از پایان تا ابتدا

To the right

به طرف راست ...

To the left

به طرح چپ ...

We will fight to the death

ما تا مرگ خواهیم جنگید

To the edge of the earth

تا لبه ی زمین

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است

I do believe in the light

من معتقدم به نور

Raise your hands up to the sky

دستات رو به سمت آسمون ببر بالا

The fight is done

جنگ انجام شد

The war is won

جنگ پیروز شد

Lift your hands

دستات رو ببر بالا

Towards the sun

در برابر خورشید

Towards the sun

در برابر خورشید

Towards the sun

در برابر خورشید

Towards the sun

در برابر خورشید

The war is won

جنگ پیروز شد

It's the moment of truth and the moment to lie

این لحظه ای است برای حقیقت و لحظه ای است برای دروغ

The moment to live and the moment to die

لحظه ای است برای زندگی کردن و لحظه ای است برای مردن

The moment to fight, the moment to fight, to fight, to fight, to fight

لحظه ای برای جنگیدن... لحظه ای برای جنگیدن ... جنگیدن... جنگیدن... جنگیدن...

To the right

به طرف راست ...

To the left

به طرح چپ ...

We will fight to the death

ما تا مرگ خواهیم جنگید

To the edge of the earth

تا لبه ی زمین

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است

From the last to the first

از پایان تا ابتدا

To the right

به طرف راست ...

To the left

به طرح چپ ...

We will fight to the death

ما تا مرگ خواهیم جنگید

To the edge of the earth

تا لبه ی زمین

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است

It's a brave new world

این یه دنیای جدید شجاع است

A brave new world

یه دنیای جدید دلیر

The war is won

جنگ پیروز شد

The war is won

جنگ پیروز شد

A brave new world

یه دنیای جدید دلیر

I believe in nothing

من به هیچ چیز اعتقاد ندارم

Not the end and not the start

نه پایان و نه شروعی

I believe in nothing

من به هیچ چیز اعتقاد ندارم

Not the earth and not the stars

نه زمین و نه ستاره ها

I believe in nothing

من به هیچ چیز اعتقاد ندارم

Not the day and not the dark

نه روز و نه تاریکی

I believe in nothing

من به هیچ چیز اعتقاد ندارم

But the beating of our hearts

جز به تپش قلب هایمان

I believe in nothing

من به هیچ چیز اعتقاد ندارم

One hundred suns until we part

یکصد خورشید تا وقتی که ما جدا بشیم

I believe in nothing

من به هیچ چیز اعتقاد ندارم

Not in satan, not in god

نه به شیطان...  نه به خدا

I believe in nothing

من به هیچ چیز اعتقاد ندارم

Not in peace and not in war

نه به جنگ و نه به صلح

I believe in nothing

من به هیچ چیز اعتقاد ندارم

But the truth of who we are

جز حقیقت اینکه ما چه کسانی هستیم ...